داستان کامل بازی Assassin’s Creed Valhalla
شخصیت اصلی بازی یعنی ایوور» در دوران کودکی شاهد کشته شدن والدینش توسط یک جنگ سالار وایکینگ سرکش به نام کیوتوه کرول» بود. هجده سال بعد، ایوور در تعقیب کیوتوه بود تا انتقام خودش را بگیرد، با این حال تلاشهای او و همراهانش موفقیتآمیز نبود، اگرچه حداقل آنها موفق به بازیابی تبر پدر ایوور شدند. ایوور در هنگام لمس کردن این تبر، یک تصویر روشن از اودین» را دریافت کرد. او که کنجکاو در مورد این اتفاق شده بود، در این باره با یک عارف محلی به نام والکا» م کرد.
والکا تصویر دیگری را به ایوور القا کرد که نشان میداد سیگورد» و ایوور با یک گرگ غول پیکر روبرو شدهند و سیگورد بازوی خود را از دست داده است. والکا این تصویر را این گونه تفسیر کرد که ایوور سرانجام روزی به سیگورد خیانت خواهد کرد. شاه استیربیورن» که پدر خوانده ایوور بود، او را برای پافشاری در شکار کردن کیوتوه سرزنش کرد، چرا که این موضوع را عاملی برای ایجاد یک جنگ میدانست که قبیلهی او شانسی در پیروزی آن نداشت. مدتی بعد پسر استیربیورن و برادرخوانده ایوور یعنی سیگورد پس از یک سفر دوساله به خانه بازگشت. او با خودش ثروتی آورده بود و همین طور دو هیدن وان» به نام بسیم» و هیثم» همراه او به نروژ آمده بودند.
جدیدترین اخبار و مقالات دنیای گیم و بازی را در کنترل امجی مطالعه کنید.
سیگورد یک شمشیر را به ایوور هدیه داد، تیغهای که آن را از بسیم و هیثم دریافت کرده بود. او سپس یک لشکرکشی را به منظور پایین کشیدن کیوتوه شروع کرد. ایوور و سیگورد بعد از بازپسگیری یک دهکده از نیروهای کیوتوه، با شاه هارالد» دیدار کردند، کسی که به آنها پیشنهاد پشتیبانی در حذف کیوتوه را داد. سیگورد با نیروهای تقویتی هارالد حملهای را به سنگر کیوتوه انجام داد. بسیم و هیثم به ایوور گفتند که آنها برای کشتن کیوتوه به نروژ آمدهاند، با این حال آنها قبول کردند تا ایوور این کار را انجام دهد. به این ترتیب ایوور در یک رویارویی با کیوتوه، موفق به کشتن او شد و قلعهی او تصاحب شد.
جدیدترین اخبار گیم در کنترل امجی
پس از این پیروزی، ایوور، سیگورد و استیربیورن برای گردآوری یک قبیله به قلمروی هارالد رفتند. در آنجا هارالد اعلام کرد که هدفش متحد کردن تمام قبایل نروژ زیر یک پادشاهی متحد با حکمرانی خودش است. استیربیورن در این مورد با هارالد بیعت کرد، اما این موضوع باعث خشم سیگورد همراه شد. سیگورد و ایوور به همراه تمام وفاداران خود در قبیله ریون» تصمیم گرفتند تا نروژ را به مقصد انگلستان ترک کنند تا قلمروی خودشان را بدون سلطهی هارالد داشته باشند.
آخرین و جدیدترین اتفاقات دنیای گیم را در کنترل امجی مطالعه کنید.
یوور، سیگور و قبیله ریون در یک کمپ وایکینگ متروکه در مرسیا» مستقر شدند و این مکان را ریونستروپ» نامگذاری کردند. آنها به منظور امن کردن جایگاه خود، تصمیم گرفتند تا به قبایل محلی وایکینگ و پادشاهیهای ساکسون» متحد شوند. بسیم و هیثم افشا کردند که فرقه انشنتس» نیز در انگلستان حاضر است و این دو از ایوور خواستند تا برای از بین بردن عاملان این فرقه کمکشان کند. در ادامه داستان بازی، ایوور تصورهایی از اودین دید که در آن اودین سعی داشت راگناروک» را دفع کند.
همچنین او و اسیر یک شهد اسرارآمیز را نوشیدند تا اطمینان پیدا کنند که پس از راگناروک روح آنها در قالب تناسخ انسانها شکل بگیرد. مدتی بعد، سیگورد یک سازه ایسو» به نام سنگ حماسه» را کشف کرد و این ذهنیت در او شکل گرفت که او از نوادگان خدایان است. با این حال سیگورد توسط فردی از فرقه انشنتس به نام فولکه» ربوده و اسیر شد. ایوور و بسیم اقدام به ردگیری فولکه کردند و قادر به کشتن او شدند اما قبل از آن، فولکه با شکنجه کردن و قطع عضو سیگورد باعث شد تا سیگورد دچار آسیب روحی و از دست دادن دست راستش شود.
کامل ترین داستان های بازی ها را در سایت کنترل امجی مطالعه کنید.
سیگورد که همچنان باور داشت یک خداست، تصمیم گرفت تا به همراه ایوور به نروژ بازگردد. در آنجا سیگورد یک معبد ایسو پنهان را کشف کرد که حامل یک سیستم کامپیوتری پیشرفته بود. سپس ایوور و سیگورد خودشان را به این کامپیوتر متصل کردند و به والهالا منتقل شدند، جایی که آنها میتوانستند از نبرد بیانتها در بهشت لذت ببرند. با این حال ایوور خیلی زود متوجه شد که این والهالا که آنها در آن هستند، یک شبیهساز مجازی است و از این رو به همراه سیگورد از آن خارج شدند.
آنها پس از آن با بسیم روبرو شدند و او افشا کرد که ایوور، سیگورد و خودش به ترتیب تناسخهای ایسو از اودین، تیر و لوکی هستند. بسیم برای گرفتن انتقام بدرفتاری اودین با پسرش فنریر» اقدام به حمله به ایوور کرد.
ایوور و سیگورد موفق شدند تا بسیم را در کامپیوتر معبد گرفتار کنند. سیگورد با پی بردن به حماقت اقدامات خودش، از رهبری قبیله ریون کناره گرفت تا ایوور این قبیله را هدایت کند. در انتهای داستان بازی، سیگورد بر اساس انتخابهایی که ایوور در سراسر بازی داشته، تصمیم خواهد گرفت که در نروژ باقی بماند یا به همراه ایوور به انگلستان بازگردد.
در زمان حال، لیلا حسن، شون هیستینگز، و ربکا کرین در آمریکای شمالی اقدام به نبش قبر جسد ایوور کردند تا جوابی برای تقویت شدن مرموز میدان مغناطیسی زمین پیدا کنند، اتفاقی که باعث مختل شدن ارتباطات ماهوارهای جهانی شده بود. آنها با مشاهده خاطرات ایوور قادر به شناسایی منشا این مشکل در یک معبد ایسو شدند، معبدی که در آن، بسیم توسط ایوور شکست خورده بود. لیلا به این معبد سفر کرد و در آنجا مجبور شد از عصای هرمس برای محافظت از خود در برابر تشعشات مرگبار این معبد استفاده کند.
سایت کنترل امجی ؛ مرجع جدیدترین اخبار و مقالات دنیای گیم ، سینما و تکنولوژی
او در داخل معبد به کامپیوتر موجود در آنجا متصل شد و سپس با بسیم روبرو شد، کسی که برای هزاران سال در این کامپیوتر به دام افتاده بود. بسیم به او نشان داد که چطور میدان مغناطیسی را تنظیم کند، اما سپس با ربودن عصای هرمس از این معبد فرار کرد. لیلا که حالا در معبد گرفتار شده بود توسط یک Reader (که گویا همان دزموند مای است) فرا خوانده شد.
لیلا با او توافق کرد تا در یافتن راهی برای جلوگیری از انقراض اجتنابناپذیر بشریت همکاری کند. در همین زمان، بسیم به دیدار شون» و ربکا» رفت و از آنها خواست تا یک ملاقات را با ویلیام مای داشته باشد. وقتی شون و ربکا برای آوردن ویلیام محل را ترک کردند، بسیم وارد آنیموس شد تا از تمام اسرار ایوور مطلع شود و بفهمد که سرنوشت فرزندان خودش چه شده است.
سیستم مورد نیاز بازی ها کنترل امجی ؛ کامل ترین و جدیدترین مشخصات بازی ها برای کامپیوتر
داستان GTA V
داستان چند لایه و تعداد شخصیتهای بازی باعث شده با قصهای غنی و پیچیده رو به رو شویم و شایسته است که به نکات مهم و کلیدی آن آگاه باشیم. سه کاراکتر بازی هر کدام داستان زندگی خود را دارند و تلاقی آنها با هم، داستانی بس v گستردهتر ایجاد میکند. راکاستار به استاد قصهگویی چند لایه شناخته میشود و در GTA V هم آنها تمام تلاش خود برای روایت قصهای جذاب و دنبالکننده کرده.
ترور فیلیپس»، مایکل تاونلی» و برد اسنایدر» در دفتر ادارهای هستند که قصد سرقت از آن را دارند. کارمندان را بر زمین نشاندهاند و مایکل به آنها قول میدهد که اگر همکاری کنند، کسی آسیب نخواهد دید. آنها پولها برمیدارند و درست هنگام ترک کردن محل، با مأمور امنیتیای مواجه میشوند که اصلاً انتظارش را نداشتند. او مایکل را از پشت گرفته و اسلحهاش را به سمتش نشانه میرود. ترور تعلل نمیکند و با یک هدشات، کار او را میسازند. مایکل اما اشاره میکند که نیازی به کشتن او نبود.
بعد از خارج شدن از ساختمان با پلیسهای محلی لودِندورف» درگیر میشوند و آن قدر پیشروی میکنند تا به ماشین فرارشان که کمی دورتر منتظرشان است برسند. در حین تعقیب و گریز، رانندهی گمنام کشته میشود و مایکل جای او را میگیرد. مایکل یک ماشین پلیس را واژگون میکند و از راهی فرعی به مسیرشان ادامه میدهند، جایی که از ریل قطار میگذرد. زمانبندی مایکل نتیجه نمیدهد و قطار برخود نسبتاً سنگینی با آنها میکند. آنها کنار مزرعهای، از لاشهی ماشین پیاده میشوند تا بنا به توصیهی ترور، با پای پیاده به سمت هلیکوپتر بروند. مایکل مخالف است و اصرار به اجرای برنامهی از پیش تعیین شدهشان دارند.
در حین این بحث و جدل، یک اسنایپر از دوردستها شلیکی دقیقی میکند و برد را از پا درمیآورد. مایکل به سمت او میشتابد ولی خودش هم مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. او به ترور میگوید فرار کند اما ترور مرد تسلیم شدن نیست. او در مقابل مایکل و برد، به سمت پلیسها آتش میگشاید و آنها را عقب میراند. او که زنی را گروگان گرفته، همچنان به دنبال هلیکوپتر میگردد. نهایتاً دو دوستش را تنها میگذارد و در میان مزرعهی مه گرفته، پا به فرار میگذارد.
برای مطالعه آخرین اخبار ، مقالات و آموزش های دنیای گیم به کنترل امجی مراجعه کنید.
بعد از اتفاقات لودندورف، صحنهی مراسم ختم مایکل تاونلی را شاهد هستیم، جایی که خود کمی دورتر به نظارهاش ایستاده است و بدن برد اسنایدر به جای او زیر خاک میرود.
۹ سال از این وقایا میگذرد و مایکل به لس سانتوس» نقل مکان و زندگی جدیدی را آغاز کرده است. او با مأمور FIB، دِیو نورتون»، قراری گذاشت که دیگر سمت خلاف نرود و در عوض در پیدا کردن ترور به او کمک کند. ترور هم به منطقهی Sandy Shores» رفته، البته چندان از آغاز زندگی جدید برای او مطمئن نیستیم. جالب است بدانید داستان GTA V، پنج سال پس از وقایع GTA IV و دو بستهی الحاقی که برای آنها عرضه شد اتفاق میافتد.
اما مایکل و ترور را برای لحطاتی فراموش کنید، کاراکتری که در زمان حال بازی را با آن آغاز میکنیم فرنکلین کلینتون» نام دارد. او سیاهپوستی اهل جنوب لس سانتوس است که به همراه دوستش، لامار دِیویس»، در یک نمایشگاه ماشین کار میکند. او دستی هم در کارهای خلاف دارد و بدش نمیآید که سطح کارهای غیرقانونی خود بالاتر از سطح درگیریهای گروهی منطقهای بالاتر ببرد. فرنکلین اش در منطقهی Strawberry زندگی میکند و سگی به نام Chop هم همیشه همراهش است.
مایکل و فرنکلین به شیوهای کاملاً منحصر به فرد با هم آشنا میشوند. جیمی»، پسر مایکل از نمایشگاه محل کار فرنکلین اتومبیلی خریده اما هزینهی آن را به طور کامل پرداخت نکرده است. رئیس نمایشگاه، فرنکلین را سراغ جیمی میفرستد تا ماشین را پس بگیرد. هنگامی که فرنکلین سوار بر ماشین به محل کار خود باز میگردد، متوجه میشود شخصی اسلحهای به سمتش نشانه رفته است. مایکل به او میگوید ماشین را به شیشههای نمایشگاه بکوبد. به خاطر تمام این اتفاقات و همکاری لامار با فرنکلین، هر دو از کارشان اخراج میشوند. مایکل از کاری که کرده پشیمان شده و سعی میکند با فرنکلین صبحت کند. آنها دربارهی کارهای مجرمانهشان در گذشته و حال صحبت میکنند و اینجا اولین جرقههای همکاری در آینده زده میشود.
جدیدترین اخبار گیم جهان را در کنترل امجی دنبال کنید.
زندگی شخصی مایکل بسیار متزل است و خانهی آنها معمولاً رنگ آرامش را به خود نمیبیند. جیمی پسری بیکار و بددهن است که مصرف مواد مخدر از سرگرمیهایش است. تِریسی»، دختر مایکل هم با مشکلات اخلاقی خود باعث آزردن پدر و مادرش میشود. البته هیچ بعید نیست که این موارد اخلاقی را از مادرش به ارث برده باشد، چرا که آماندا»، همسر مایکل، با مربی تنیس خود به مایکل خیانت میکند و باعث مشکلات بسیار بزرگی میشود.
مایکل مربی را تا خانهاش دنبال میکند، و فرنکلین هم که دنبال کار میگردد پیشنهاد مایکل را میپذیرد تا با هم درسی به این مربی بدهند. وقتی به خانهی ویلایی او میرسند، فکری به سر مایکل میزند. خانه در منطقهای تقریباً کوهستانی بنا شده و با پایهای بر روی سطح پایینی محکم شده است. مایکل به پایهی خانهی مربی طنابی وصل میکند و به کمک ماشینش، پایه را از جا در میآورد. خانه به طول کامل فرو میریزد و مایکل و فرنکلین خوشحال از انتقامشان، به سمت خانه بازمی گردند. اما مشخص میشود که صاحب خانه، فرد دیگری به نام مارتین مادرازو» است و مربی تنیس فقط آنجا اقامت داشته. او طبیعتاً پول خانهاش را میخواهد و مایکل هم چارهای ندارد جز اینکه یادی از خاطرات ۹ سال پیش خود بکند: سرقت. و این دفعه سرقت از یک مغازهی جواهر فروشی.
مایکل با کمک دوست قدیمی خود لِستر کِرست» که مغز متفکر آنها در سالهای دور بوده، گروهی برای عملیات سرقت جمع میکند و نقشه میریزد. او به همراه فرانکلین و چند نفری که برای اینکار استخدام کرده سرقت را با موفقیت به انجام میرساند و پول لازم را برای مادرازو تهیه میکند. خبر این سرقت در سراسر ایالت میپیچد و کیلومترها دورتر از محل زندگی فرنکلین و مایکل، ترور هم از آن آگاه میشود. او که در شمال لس سانتوس و در Blaine County» زندگی میکند، مشغول گسترش کارهای خلاف خود است. نابود کردن گروه موتورسواران The Lost و به آتش کشیدن خانهی برادران اونیل» که از رقبای او به شمار میرفتند، از جمله کارهای ترور در بلین کاونتی بود.
ترور با توجه به نشانههایی که در اخبار میبیند، حدس میزند که این سرقت کار دوست و همکار قدیمیاش، مایکل باشد. او یکی از رفقایش به نام وِید هِبرت» را به جنوب لس سانتوس میفرستد تا اثری از مایکل پیدا کند.
برای مطالعه آخرین اخبار و مقالات دنیای های گیم ، سینما و تکنولژی به سایت کنترل امجی سر بزنید.
داستان بازی Dying Light در شهری به نام هارن» اتفاق می افتد. یک ویروس خطرناک در این شهر شیوع پیدا می کند و باعث می شود که بیشتر مردم شهر به موجودات وحشی شبیه زامبی ها تبدیل شوند. در پی این اتفاق نیروهای دولتی، شهر را قرنطینه می کنند. یک سازمان امدادرسان جهانی به نام GRE» به بازماندگانی که در هارن گرفتار شده اند، بسته های غذا و دارو را از طریق هوا می فرستد. GRE فردی به نام کایل کرین» را استخدام می کند تا با نفوذ به هارن، یک فایل یده شده را به این سازمان بازگرداند.
آخرین اخبار گیم را در سایت کنترل امجی دنبال کنید.
این فایل توسط کدیر سلیمان» یده شده و او تهدید کرده که اگر اتفاقی برایش بیفتد، فایل را به طور عمومی منتشر می کند. کرین وارد هارن می شود اما در همان ابتدا با هجوم زامبی ها مواجه می گردد. فردی به نام جید آلدیمایر» به کرین کمک می کند تا از شر زامبی ها خلاص شود و سپس او را با خود به برج پناهگاه می برد. برج مکانی است که بازماندگان هارن در آنجا جمع شده اند و از آنها در برابر حمله زامبی ها و سایر خطرات محافظت می شود. کرین سپس با رحیم آلدیمایر»، برادر جید آشنا می شود. رحیم به کرین حرکات پارکور را آموزش می دهد و او را به نزد اسپایک» می فرستد تا اولین مأموریتش را به عنوان یکی از ساکنین برج به انجام برساند .
کرین در ادامه متوجه می شود که ساکنین برج توسط گروهی به نام راهن» مورد آزار قرار می گیرند. این گروه که توسط ریس» رهبری می شود، بسته های امدادی که توسط سازمان GRE به هارن فرستاده می شوند را می د. کرین به دستور GRE و بر خلاف میلش مأموریت های مختلفی را برای ریس انجام می دهد. کرین متوجه می شود که ریس همان سلیمان است، اما نمی تواند به فایل دسترسی پیدا کند. او همچنین وقتی متوجه می شود که GRE کمک هایش به بازماندگان را قطع کرده و دیگر برای آنها غذا و دارو نمی فرستد، ارتباطش را با این سازمان قطع می کند.
در حین انجام یک ماموریت، رحیم به کرین می گوید که او و عُمَر» می خواهند در یک منطقه آلوده شده، بمب گذاری کنند. کرین با این موضوع مخالفت می کند و این مسئله باعث درگیری میان آنها می شود. پس از دست به یقه شدن، رحیم فرار می کند و کرین او را تعقیب می نماید. پس از اینکه کرین به رحیم می رسد متوجه می شود که عُمَر مرده و رحیم نیز زخمی شده است.
آخرین و کامل ترین سیستم مورد نیاز بازی ها را در کنترل امجی مشاهده کنید.
او سپس تصمیم می گیرد که نقشه رحیم را عملی کند و منطقه را از وجود آلوده شده ها پاکسازی نماید. وقتی کرین برمی گردد، مشاهده می کند که رحیم نیز آلوده شده و در حال تبدیل شدن به زامبی است. در نتیجه چاره ای جز کشتن او نمی بیند. در همین حال یک دانشمند به نام دکتر عمران» که برای ساخت یک دارو به منظور مقابله با ویروس تلاش می کند، توسط ریس یده می شود. کرین نیز که برای نجات دکتر عمران اقدام می کند، توسط ریس دستگیر می شود. ریس افشا می کند فایلی که یده است حاوی اطلاعاتی است که ثابت می کند GRE به دنبال استفاده از ویروس برای ساخت سلاح است.
داستان چند لایه و تعداد شخصیتهای بازی باعث شده با قصهای غنی و پیچیده رو به رو شویم و شایسته است که به نکات مهم و کلیدی آن آگاه باشیم. سه کاراکتر بازی هر کدام داستان زندگی خود را دارند و تلاقی آنها با هم، داستانی بس v گستردهتر ایجاد میکند. راکاستار به استاد قصهگویی چند لایه شناخته میشود و در GTA V هم آنها تمام تلاش خود برای روایت قصهای جذاب و دنبالکننده کرده.
ترور فیلیپس»، مایکل تاونلی» و برد اسنایدر» در دفتر ادارهای هستند که قصد سرقت از آن را دارند. کارمندان را بر زمین نشاندهاند و مایکل به آنها قول میدهد که اگر همکاری کنند، کسی آسیب نخواهد دید. آنها پولها برمیدارند و درست هنگام ترک کردن محل، با مأمور امنیتیای مواجه میشوند که اصلاً انتظارش را نداشتند. او مایکل را از پشت گرفته و اسلحهاش را به سمتش نشانه میرود. ترور تعلل نمیکند و با یک هدشات، کار او را میسازند. مایکل اما اشاره میکند که نیازی به کشتن او نبود.
بعد از خارج شدن از ساختمان با پلیسهای محلی لودِندورف» درگیر میشوند و آن قدر پیشروی میکنند تا به ماشین فرارشان که کمی دورتر منتظرشان است برسند. در حین تعقیب و گریز، رانندهی گمنام کشته میشود و مایکل جای او را میگیرد. مایکل یک ماشین پلیس را واژگون میکند و از راهی فرعی به مسیرشان ادامه میدهند، جایی که از ریل قطار میگذرد. زمانبندی مایکل نتیجه نمیدهد و قطار برخود نسبتاً سنگینی با آنها میکند. آنها کنار مزرعهای، از لاشهی ماشین پیاده میشوند تا بنا به توصیهی ترور، با پای پیاده به سمت هلیکوپتر بروند. مایکل مخالف است و اصرار به اجرای برنامهی از پیش تعیین شدهشان دارند.
در حین این بحث و جدل، یک اسنایپر از دوردستها شلیکی دقیقی میکند و برد را از پا درمیآورد. مایکل به سمت او میشتابد ولی خودش هم مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. او به ترور میگوید فرار کند اما ترور مرد تسلیم شدن نیست. او در مقابل مایکل و برد، به سمت پلیسها آتش میگشاید و آنها را عقب میراند. او که زنی را گروگان گرفته، همچنان به دنبال هلیکوپتر میگردد. نهایتاً دو دوستش را تنها میگذارد و در میان مزرعهی مه گرفته، پا به فرار میگذارد.
کامل ترین داستان بازی ها را در کنترل امجی مطالعه کنید.
بعد از اتفاقات لودندورف، صحنهی مراسم ختم مایکل تاونلی را شاهد هستیم، جایی که خود کمی دورتر به نظارهاش ایستاده است و بدن برد اسنایدر به جای او زیر خاک میرود.
۹ سال از این وقایا میگذرد و مایکل به لس سانتوس» نقل مکان و زندگی جدیدی را آغاز کرده است. او با مأمور FIB، دِیو نورتون»، قراری گذاشت که دیگر سمت خلاف نرود و در عوض در پیدا کردن ترور به او کمک کند. ترور هم به منطقهی Sandy Shores» رفته، البته چندان از آغاز زندگی جدید برای او مطمئن نیستیم. جالب است بدانید داستان GTA V، پنج سال پس از وقایع GTA IV و دو بستهی الحاقی که برای آنها عرضه شد اتفاق میافتد.
اما مایکل و ترور را برای لحطاتی فراموش کنید، کاراکتری که در زمان حال بازی را با آن آغاز میکنیم فرنکلین کلینتون» نام دارد. او سیاهپوستی اهل جنوب لس سانتوس است که به همراه دوستش، لامار دِیویس»، در یک نمایشگاه ماشین کار میکند. او دستی هم در کارهای خلاف دارد و بدش نمیآید که سطح کارهای غیرقانونی خود بالاتر از سطح درگیریهای گروهی منطقهای بالاتر ببرد. فرنکلین اش در منطقهی Strawberry زندگی میکند و سگی به نام Chop هم همیشه همراهش است.
مایکل و فرنکلین به شیوهای کاملاً منحصر به فرد با هم آشنا میشوند. جیمی»، پسر مایکل از نمایشگاه محل کار فرنکلین اتومبیلی خریده اما هزینهی آن را به طور کامل پرداخت نکرده است. رئیس نمایشگاه، فرنکلین را سراغ جیمی میفرستد تا ماشین را پس بگیرد. هنگامی که فرنکلین سوار بر ماشین به محل کار خود باز میگردد، متوجه میشود شخصی اسلحهای به سمتش نشانه رفته است. مایکل به او میگوید ماشین را به شیشههای نمایشگاه بکوبد. به خاطر تمام این اتفاقات و همکاری لامار با فرنکلین، هر دو از کارشان اخراج میشوند. مایکل از کاری که کرده پشیمان شده و سعی میکند با فرنکلین صبحت کند. آنها دربارهی کارهای مجرمانهشان در گذشته و حال صحبت میکنند و اینجا اولین جرقههای همکاری در آینده زده میشود.
آخریین سیستم مورد نیاز بازی ها را در کنترل امجی دنبال کنید.
زندگی شخصی مایکل بسیار متزل است و خانهی آنها معمولاً رنگ آرامش را به خود نمیبیند. جیمی پسری بیکار و بددهن است که مصرف مواد مخدر از سرگرمیهایش است. تِریسی»، دختر مایکل هم با مشکلات اخلاقی خود باعث آزردن پدر و مادرش میشود. البته هیچ بعید نیست که این موارد اخلاقی را از مادرش به ارث برده باشد، چرا که آماندا»، همسر مایکل، با مربی تنیس خود به مایکل خیانت میکند و باعث مشکلات بسیار بزرگی میشود.
مایکل مربی را تا خانهاش دنبال میکند، و فرنکلین هم که دنبال کار میگردد پیشنهاد مایکل را میپذیرد تا با هم درسی به این مربی بدهند. وقتی به خانهی ویلایی او میرسند، فکری به سر مایکل میزند. خانه در منطقهای تقریباً کوهستانی بنا شده و با پایهای بر روی سطح پایینی محکم شده است. مایکل به پایهی خانهی مربی طنابی وصل میکند و به کمک ماشینش، پایه را از جا در میآورد. خانه به طول کامل فرو میریزد و مایکل و فرنکلین خوشحال از انتقامشان، به سمت خانه بازمی گردند. اما مشخص میشود که صاحب خانه، فرد دیگری به نام مارتین مادرازو» است و مربی تنیس فقط آنجا اقامت داشته. او طبیعتاً پول خانهاش را میخواهد و مایکل هم چارهای ندارد جز اینکه یادی از خاطرات ۹ سال پیش خود بکند: سرقت. و این دفعه سرقت از یک مغازهی جواهر فروشی.
مایکل با کمک دوست قدیمی خود لِستر کِرست» که مغز متفکر آنها در سالهای دور بوده، گروهی برای عملیات سرقت جمع میکند و نقشه میریزد. او به همراه فرانکلین و چند نفری که برای اینکار استخدام کرده سرقت را با موفقیت به انجام میرساند و پول لازم را برای مادرازو تهیه میکند. خبر این سرقت در سراسر ایالت میپیچد و کیلومترها دورتر از محل زندگی فرنکلین و مایکل، ترور هم از آن آگاه میشود. او که در شمال لس سانتوس و در Blaine County» زندگی میکند، مشغول گسترش کارهای خلاف خود است. نابود کردن گروه موتورسواران The Lost و به آتش کشیدن خانهی برادران اونیل» که از رقبای او به شمار میرفتند، از جمله کارهای ترور در بلین کاونتی بود.
ترور با توجه به نشانههایی که در اخبار میبیند، حدس میزند که این سرقت کار دوست و همکار قدیمیاش، مایکل باشد. او یکی از رفقایش به نام وِید هِبرت» را به جنوب لس سانتوس میفرستد تا اثری از مایکل پیدا کند.
آخرین اخبار گیم را در کنترل امجی دنبال کنید.
درباره این سایت